روز جهانی کارگر، اوّل ماه مه، مظهر پایداری و اتحاد!
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

 

 

اوّل ماه مه، روز جهانی کارگر است. روز جان‏فشانی کارگران علیه‏ی ظلم و ستم, کارخانه‏داران زالو صفت است. روزی‏ست که دنیا یک‏بار دیگر به عظمت و یگایگی کارگران پی می‏یرد و در می‏یابد که اگر کارگران در صفی واحد و یک‏پارچه به‏میدان آیند، کسی یارای مقابله با آنان نیست. روز جهانی کارگر یکی از آن روزهای تاریخی و سرنوشت سازی‏ست که چهره‏ی دنیای استثمار و برده‏گی را در هم ریخت و هر ساله و در همه‏جا، کارگران علی‏رغم تفاوت‏های جنسیتی، نژادی و جغرافیائی به خیابان‏ها سرازیر می‏شوند و بار دیگر بانیان بلایای سیاسی - اجتماعی و هم‏چنین مخالفان بی‏چون و چرای طبقاتی خود را به چالش می‏کشند. باری، دنیا در این روز شاهد فریاد‏های میلیون‏ها انسان زحمت‏کش و تاریخ ساز، علیه‏ی سرمایه‏داران حاکم است.

 

زمان زیادی‏ست که از روز جهانی کارگر – اوّل ماه مه - می‏گذرد و تا بحال دنیا شاهد تحولات بس عظیمی در اثر بازو و ایثارگری‏های کارگران سرتاسر جهان بوده است؛ امّا علی‏غم پیشرفت‏های روشن و معین، زندگی کارگران هم‏چنان دردناک و ناامید کننده است و فقر و بدبخنی و نداری هم‏چون هیولائی سهمگین بر شانه‏های خمیده‏ی آنان سنگینی می‏کند. اوضاع دهشتناکی که بانیان اصلی آن، حاکمان کنونی‏اند؛ حاکمانی که زندگی را بر کام سازنده‏گان اصلی جوامع‏ی بشری تلخ نموده‏اند و از تعرض خویش به محروم‏ترین اقشار جامعه دمی نمی‏کاهند. این دنیائی‏ست که سرمایه‏داران ساخته‏اند و تعرض به پائین‏ترین حقوق انسانی را جهانی و همگانی نموده‏اند و در این‏میان زندگی کارگر هم در مضیقه‏ی هر چه بیشتری قرار گرفته است. در یک کلام جهان، توسط سرمایه‏داران به متجلاب کامل کشیده شده است و تحقیر و توهین و ناامنی شغلی هم به این جامعه و به آن جامعه، به این کشور و به آن کشور خلاصه نمی‏گردد و همه‏جا، شکل واحد و یکسانی بخود گرفته است. از یک‏سو دنیا شاهد یورش افسار گسیخته‏ی سرمایه‏داران جهانی به ته‏مانده‏های کارگران و زحمت‏کشان است و از دگرسو، اعتراضات کارگران و توده‏های ستم‏دیده، کمر ظالمان و استثمارگران را خُرد نموده است.

 

به عبارتی حقیقی‏تر می‏توان گفت که در اثر سیاست‏های سودجویانه و چپاول‏گرایانه‏ی سرمایه‏داران، دنیا غرق در بحران و بی ثباتی‏ست و روز به روز دارد بر کثرت بیکاری میلیونی افزوده می‏گردد و بی‏عدالتی‏ها و سرکوب‏ها هم پایانی ندارد و میلیون‏ها انسان دارند با مرگ دست و پنجه نرم می‏کنند. از دیر باز سرمایه چنین کارکردی را داشته است و مشاهده نموده‏ایم که در چند دهه‏ی اخیر و بویژه در سال گذشته بر شتاب بی‏عدالتی‏های خود افزوده است و یک لحظه از تعرض به کارگران و زحمت‏کشان باز نمانده است. به‏عنوان نمونه کارگران کشورهای اروپائی و امریکائی در سال گذشته علیه‏ی سیاست‏های "ریاضت‏کشی اقتصادی" امپریالیست‏ها دست از کار کشیده‏اند، ابزارهای سرمایه را مورد تعرض خویش قرار داه‏اند و در خیابان‏ها عاملین چنین اوضاع دهشتناکی را به مصاف طلبیده‏اند. البته که چنین تصاویری را می‏توان در هر دوره از حیات جوامع‏ی بشری نشان داد و می‏توان نشان داد که از دوران پیدایش جوامع‏ی طبقاتی جهان به مصاف رو در روی دو طبقه‏ی میرنده و بالنده تبدیل گشته است؛ مصافی که حاصل نظام‏های طبقاتی‏ست؛ حاصل نظام‏های احجاف‏گرایانه‏ای‏ست که طبقه‏ی سودجو به حامعه تحمیل نموده است. چرا که تلاش طبقه‏ی انگل صفت بر آن است تا به‏هر طریق ممکنه مناسبات ظالمان را محفوظ نگه دارد و در مقابل، تلاش بحق و بجای کارگران و زحمت‏کشان بر آن است تا موازنه‏ی کنونی را در هم ریخته و پرچم جامعه‏ی انسانی و عاری از ظلم و ستم و جور و استثمار را بر افرازند. در حقیقت سال گذشته این دو جدال در اقصا نقاط دنیا و در ابعادی گسترده مشهود بود. اسپانیا، یونان، مصر، انگلستان، آلمان، ترکیه، بحرین، سوریه و خلاصه همه‏جا خیابان‏ها به میدان اصلی نبرد کارگران و محرومان با جانیان بشریت تبدیل گشته بود؛ همه‏جا کارگران و زحمت‏کشان نظام جهل و استثمار را مورد خطاب قرار داده‏اند و هم‏چنان شعله‏ی آن بر افروخته می‏باشد.

به دلیل این‏که سرمایه بدنبال سود هر چه بیشتر و دست‏بُرد وسیع‏تر به سفره‏ی ناچیز کارگران و زحمت‏کشان است و در عوض میلیون‏ها انسان در پی تغییر زندگی بی سر انجام و بی افق خویش‏اند. معین است‏که این مناسبات و روابط تأمین کننده‏ی خواسته‏ها و نیازهای میلیون‏ها کارگر و توده‏ی محروم نیست. معین است‏که این مناسبات سر و سوزنی با امیال کارگران انطباقی ندارد؛ چرا که حامی و مدافع‏ی یک درصد از آحاد جامعه‏ای‏ست که به یُمن زور و سلاح، دارد بر نود و نه درصد جامعه تحمیل می‏نماید. باطناً کارگر خواهان گردش بیش از این نظم و ترتیب و مناسبات کنونی نیست. کارگر خواهان تغییر و دگرگونی بنیادی آن روابطی‏ست که سرمایه‏داران حامی آنند؛ کارگر خواهان نابودی استثمار و رفع مالکیت خصوصی، نابرابری‏ها، ناامنی شغلی و تأمین حقوق مکفی به‏منظور زندگی بهتر و برخورداری از نعمات جامعه و امکانات رفاهی – اجتماعی‏ست و بارها و بارها و به‏عناوین متفاوت آن‏ها را اعلام نموده است. در حقیقت گوشه‏ای از جهان کنونی را نمی‏توان یافت که زندگی کارگر در مضیقه نباشد و بدون دغدغه و بدون مشغله‏های فکری – مالی ادامه حیات دهد. کارگر در عمل پی بُرده است‏که جامعه‏ی "متمدن" و تعریف شده‏ی سرمایه‏داری، بدرد ظالمان و استثمارگران می‏خورد و دردی از دردهای بی‏شمار  آنانرا درمان نمی‏کند. بیهوده نیست که صدای همه در آمده است و بیهوده نیست که اعتراض به اوضاع کنونی، جهانی شده است و بیهوده نیست که خیابان‏های سرتاسر جهان شاهد بپاخاستن کارگران و زحمت‏کشان و فرزندان‏شان علیه‏ی سیاست‏های سرمایه‏داران جهانی‏ست.

 

این سیمای جهان کنونی‏ست و بالطبع اوضاع کارگران ایران هم دست‏کمی از زندگی دیگر هم‏نوعان‏شان ندارد و در این‏میان رژیم وابسته‏ی جمهوری اسلامی هم دارد در چهارچوبه‏ی سیاست‏های بزرگان و قدرت‏مداران جهانی، با شتاب هر چه بیشتری به کارگران یورش می‏آورد و دارد عرصه‏ی زندگی را بر آنان تنگ و تنگ‏تر می‏نماید. کارگر در ایران فاقد پائین‏ترین حقوق سیاسی – اجتماعی‏ست و هرگونه اعتراض و مخالفتی را از وی سلب نموده‏اند و هر زمان که علیه‏ی نابسامانی‏های موجود و علیه‏ی سیاست‏های ارتجاعی کارخانه‏داران بپاخاسته است، با ارگان‏های سرکوب‏گر و حافظ بقای سلطه‏ی امپریالیستی مواجه گردیده است. فضای ایران برای کارگران بسیار ملتهب، ناامن و به‏مانند مرگ تدریجی‏ست. کارگر از تهیه‏ی نان شب خویش باز مانده است و اقلام اولیه‏ی زندگی با سرعت غیر قابل باوری، رو به افزایش است. افزایش بیش از سی درصدی خط فقر نسبت به سال گذشته و متعاقباً اعلان نرخ خط فقر در شهرهای بزرگ به‏میزان یک میلیون و شصت هزار تومان، و در عوض تعیین حقوق سیصد و هشتاد و نه هزار و هفتصد و پنجاه و چهار تومان در سال نود و یک، گویای اوضاع, رقت‏بار زندگی کارگرانی‏ست که جامعه‏ی ایران با آن مواجه می‏باشد.

سئوال این است‏که چگونه می‏توان در جامعه‏ای با حقوق نزدیک به چهارصد هزار تومان زندگی کرد در حالی‏که خط فقر آن نزدیک به دو میلیون تومان می‏باشد؟ چگونه می‏توان در جامعه‏ای زندگی کرد که اقلام ابتدائی زندگی هم‏چون نان، گوشت، تخم مرغ و هزینه‏ی آب و برق و اجاره‏ی خانه رشد سی الی صد در صدی داشته است؟ چگونه کارگر می‏تواند در چنین جامعه‏ای زندگی کند که کارفرمایان و صاحبان تولیدی دارند از پرداخت حقوق ناچیزشان سر باز می‏زنند و بعضاً از آنان بیش از بیست و پنج ماهی‏ست که هیچ‏گونه حقوقی دریافت نکرده‏اند؟

 

مگر پاسخی از این روشن‏تر می‏توان یافت که با وجود مناسبات کنونی و با وجود رژیم‏های وابسته‏ای هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی، زندگی کارگر و جامعه مسیر بهبودی و شکوفائی را طی نخواهد کرد و ابعاد دهشتناک‏تری هم بخود خواهد گرفت؟ این دنیا نیاز به تغییر بنیادی و نیاز به دفن همه‏ی رسوبات و مناسبات سرمایه‏داری و آن‏هم با تمامی اعوان و انصارش دارد. این دنیا مستحق دگرگونی زیر بنائی‏ست و معین است‏که جنبش‏های اعتراضی خودبخودی، بدون رهبری کمونیستی، در دالان‏های سرمایه و توسط این و آن عنصر وابسته به نظام‏های گندیده و امپریالیستی به کجراه بُرده خواهند شد و جامعه مسیر آرامش و آسایش را طی نخواهد کرد. از یک‏طرف اعتراضات کارگری – توده‏ای، همگانی و جهانی شده است و از طرف‏دیگر ما شاهد بی‏تفاوتی و بی‏دخالتی سازمان‏ها و جریانات کمونیستی سرتاسر جهان در مقابل تعرضات وحشیانه‏ی سرمایه‏داران به تتمه‏های کارگران و زحمت‏کشان‏ایم. این اوضاع تأسف‏بار همگانی‏ست و مسلم است‏که جنبش بدون سر, سالم و جنبش بدون دخالت‏گری‏های سازمان‏های کمونیستی توسط دشمنان دیرینه و طبقاتی کارگران به سرقت بُرده خواهد شد و سرمایه از جایگاه بناحق خوش پس نخواهد کشید و هم‏چنان بر استثمار و سرکوب آنان تداوم خواهد بخشید.

 

خوشبختانه کارگر در میدان است و متأسفانه نیروی مدافع‏ی وی فاقد ارتباط با آن می‏باشد؛ خوشخبتانه کارگران در مقابل سرمایه‏داران از سیاست واحدی - هم‏چون افزایش دست‏مردها، کاهش ساعات کار و مبارزه برای دست‏یابی به حقوق معوقه‏ی خود - پیروی می‏نمایند و در عوض سازمان‏ها و احزاب مدافع‏ی وی در مقابل جانیان بشریت پراکنده، بی افق و مبلغ سیاست‏های بغایت عقب مانده‏اند. این گسست‏ها و فاصله‏ها و این نگاه‏ها فیمابین جنبش‏های متفاوت اعتراضی با نماینده‏گان سیاسی‏شان را به‏عینه می‏توان مشاهده نمود و جهانی‏ست و هم‏چنین دهه‏هاست که اعتراضات کارگری – توده‏ای فاقد پشتیبانی روشن‏فکران صدیق و سالم می‏باشند. به کلامی حقیقی می‏توان گفت که کارگران سرتاسر جهان و هم‏چنین کارگران ایران جدا از برگزاری چنین روز تاریخی‏ای – اوّل ماه مه -، نیازمند ارتباط با سازمان‏ها و احزاب کمونیستی‏اند؛ نیاز به آن دارند تا جنبش‏های کمونیستی با درایت مارکسیست - لینیستی و با حضور فعال و عملی در صحن جامعه، و با مبارزه‏ی حاد و رو در رو با دشمنان طبقاتی، آنانرا حول سیاست‏های معین و روشن سازمان دهند و سرمایه‏داران انگل صفت را از دست‏اندازی هر چه بیشتر به جان و مال‏شان باز دارند؛ کارگر نیاز به آن دارد تا سازمان و حزب مدعی پیشاهنگی، پیشاپیش مبارزات آنان قرار گیرد و پشتیبان و همراه آنان در مقابل ارگان‏های سرکوب‏گر نظام‏های امپریالیستی باشد؛ نیاز به آن دارد تا مدافعین وی علی‏رغم تفاوت‏های نظری در مقابل دشمنان واحد، کارکرد واحدی را انتخاب نمایند. در حقیقت اوّل ماه مه، روز تجدید میثاق به آن جنبش و منافعی‏ست که آرمان کمونیستی در مقابل سازمان و حزب مدعی منافع‏ی طبقه‏ی کارگر قرار داده است. اوّل ماه مه، روز صراحت لهجه و روز جسارت کمونیستی‏ست. خلاصه این‏که بدون طرح واقعیات و بدون انطباق شکل و محتوا، بدون گفتمان روشنِ کمونیست‏ها و بویژه کمونیست‏های ایرانی، طبقه‏ی کارگر ایران از سیطره‏ی سیاست‏های ارتجاعی این جناح و آن جناح، و این رنگ و آن رنگ امپریالیستی بدر نخواهد آمد و انرژی و مبارزات بحق‏اش به هدر و به کجراه بُرده خواهد شد. به بیانی واقعی رادیکالیزه شدن جنبش کارگری ایران نیاز به انتخاب صحیح سیاست‏ها، تاکتیک‏ها، وسعت نظر و تغییر مکان فعالیتی سازمان‏ها و احزاب کمونیستی دارد.

 

 

29 آپریل 2012

10 اردیبهشت 1391


April 30th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي